سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جمعه 84 آذر 25 :: 7:29 صبح ::  نویسنده : Free Pen !

۞ ۞ ۞  گنجشک خدا  ۞ ۞ ۞

 

۞ و گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشت.

۞ به ادب روی سوی خدا کرد.

۞ خدا روی برگرداند از او.

۞ گنجشک متحیر ماند، گفت:

۞ « آیا نمی شناسی ام! منم گنجشک کوچک تو. »

۞ خدا هیچ نگفت.

۞ غمی در سینه ی گنجشک نشست، گفت:

۞ « شادی ام همه به نیم نگاهی از توست ،

۞ چگونه است که از من رو بر می گردانی؟ »

۞ و خدا به سخن درآمد:

۞ « من نیز محتاج نیم ارزنی از تو بودم؛ اما تو

۞ آن را از من دریغ کردی .»

۞ گنجشک در شگفت ماند، گفت:

۞ « بار خدایا! حکومت دنیا همه به دست

۞ توست، کی محتاج چون منی بوده ای؟ »

۞ خدا گفت : « به یاد داری روزی را که

۞ گنجشک گرسنه ای چشم به دانه های

۞ ارزن تو دوخته بود؟ اگر از اندوخته ی خود

۞ اطعامش می کردی، او را با من می یافتی،

۞ همچنان که همیشه و هر کجا با توام و هر

۞ که در نظر اندازد، مرا نظاره کرده است. »

۞ گنجشک سر به زیر انداخت.  دانه های

۞ اشکش، باران توبه در عرش فرود آورد...




موضوع مطلب :



فقط حیدر امیرالمومنین است
درباره وبلاگ

بنده ی از بندگان خدا
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 133734